عارفه الساداتعارفه السادات، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

برای دختر گلم

آخرین روز مدرسه

سلام گل مامان می خوام یه اقراری بکنم برعکس چیزی که اکثر دانش آموزان فکر میکنن گاهی اوقات معلم بودن سخت تر از دانش آموز بودنه. همیشه باید با آمادگی قبلی بری مدرسه مخصوصا برای رشته ما که هر سال کتابا عوض میشن و نرم افزارای جدید رو باید آموزش بدی. علاوه بر اون باید مواظب حرف و رفتارات باشی هوای دانش آموزاتم داشته باشی که بالاخره هر کدوم یه روحیه ای دارن گرچه آخرشم مطمئنا نمیتونی همه رو راضی کنی. من با این که تا حدودی سخت گیرم اما سعی میکنم خوش برخورد باشم و هر از گاهی به نسبت ظرفیت کلاس با بچه ها شوخی میکنم اما تقریبا با برخوردای اولیه بهشون میفهمونم که اگر درسمو جدی نگیرن احتمالا توی دردسر میفتن. امروز احتمالا آخرین روزی بود که&...
12 آذر 1391

تولد بابایی

سلام دردونه مامان امروز همون جور که گفتم یه روز خاص بود. روز تولد بابایی اما حیف که نبود البته انشاالله فردا همین موقع پیش ماست و قراره یه تولد خودمونی براش بگیریم. انشاالله می خوام خودم براش یه کیک مخصوص و خوشمزه درست کنم. برای کادو تولدشم یه فکرایی کردم دلم خیلی براش تنگ شده.    ...
12 آذر 1391

وقایع امروز یازدهم آذر 1391

سلام به دخمل مامان امروز من و تو و مامان جون (مامان من) رفتیم خونه بهداشت و دوباره صدای قلب قشنگتو شنیدیم و دوباره مامای اون جا به من گفت وزنت زیاد شده. نمک زیاد میخوری؟ و.... من که تقریبا به حرفای اون عادت کردم فشارت عالیم باشه آخرش میگه چرا نمک زیاد میخوری با این که من اصلا غذای پرنمک دوست ندارم سر سفره هم نمکدون نمیارم که بابایی هم که نمک زیاد دوست داره نمک نریزه تا خدای نکرده بعدا مریض نشه. خلاصه من هر ماه که باید برم اونجا کلی دعوام میکنه میگه ماکارونی و سیب زمینی اصلا نخور برنج هفته ای یکبار بخور این دفعه مامانم گفت که ما توی این دوران بیشتر آبگوشت میخوریم اونم گفت دیگه بدتر حتما کلی نون تو آبگوشت میریزی و میخوری .... خلاصه دیگ...
11 آذر 1391

انتخاب اسم

سلام عزیز مامان میدونی تقریبا بیشتر نی نی های همسن و سال شما که هنوز به دنیا نیومدن اسمشون انتخاب شده اما من و بابایی هنوز اسم تو رو انتخاب نکردیم! حتما تعجب میکنی چه طوری مامان و بابایی که این قدر ادعا میکنن با لطف خدا و برنامه ریزی بچه دار  شدن در مورد اسم هنوز کاری نکردن با اینکه انتخاب اسم مناسب و خوب یکی از مهمترین وظایف والدین محسوب میشه نه فقط از نظر ما بلکه از نظر دین هم توی خیلی از روایات روی این مسئله تاکید شده. راستش باید یگم حق داری اما شما همه جریان رو نمیدونی. ما قبل از بوجود اومدن شما در مورد این مسئله صحبت کرده بودیم و به نتیجه هم رسیده بودیم قرار بر این بود که اگر دختر شدی اسم فاطمه السادات و اگر پسر...
10 آذر 1391

مسافرت بابایی

سلام جوجوی مامان دختر گلم همون جور که قبلا گفتم بابایی به خاطر کارش مسافرته یه جای دور. من و بابایی پارسال ازدواج کردیم و توی این یک سال و چهار ماه و پانزده روز این اولین باری که قراره بیست روز ازهم دور باشیم البته یه هفتش رفته و تقریبا دو هفته دیگه باقی مونده. برا هردومون خیلی سخته اما چاره ای نیست . هر روز یا من به بابایی زنگ میزنم یا اون به من. دیروز به خودم گفتم پول موبایلمون زیاد میاد و علی رغم میلم زنگ نزدم اما اون زنگ زد و من بیشتر از روزای دیگه باهاش حرف زدم بهش گفتم که میخواستم از این به بعد یه روز در میون بهش زنگ بزنم تا قبض موبایل زیاد نیاد اما بابایی خندید و گفت: من که طاقت نمیارم یه روز بیشتر صداتو نشنوم. من و بابایی ه...
9 آذر 1391

مهمترین هدف

سلام به کوچولوی خودم میدونی دختر گلم هرکس توی این دنیا برای یه اهدافی تلاش میکنه. بعضی از این اهداف به قدری مهمه که آدم حاضره جونشم به خاطر اون هدف فدا کنه. یه بار من و بابایی داشتیم در این مورد باهم صحبت میکردیم که من از اون پرسیدم میدونی چه هدفی برای من ازهمه مهمتره اون گفت آره فعالیت توی فرهنگسرای امام مهدی(عج) (جایی که اعضاش برای آماده کردن شرایط ظهور تلاش میکنن و منم یه زمانی از فعالینش بودم) من گفتم نه اونم خیلی مهمه اما من فکر میکنم تو زمینه دیگه‌ای باید خیلی تلاش کنم، بعد ادامه دادم که فکر میکنم تربیت یه فرزند امام زمانی مهمترین وظیفه منه. البته اون موقع ما تو رو نداشتیم هنوزم برنامه جدی برا بچه دار شدن نداشتیم اما میخوام بگ...
9 آذر 1391

همایش شیرخوارگان حسینی

سلام به نی نی جونم جمعه این هفته توی کل کشور همایش شیرخوارگانه. تصمیم گرفتم انشالله سال دیگه همراه تو به این مراسم برم این مراسم رو برای بزرگداشت شیرخواره امام حسین(ع)، علی اصغر(ع) میگیرن. دشمنان امام حسین(ع) در جنگی نا برابر حتی آب را بر نوه پیامبر بستند و وقتی امام حسین(ع) علی اصغر را بر روی دست قرار دادند تا به آنها گوشزد کنند که نوزادی شش ماهه هیچ گناهی ندارد و باید آب بنوشد در جواب ایشان با تیر سه شعبه گلوی این شیرخواره را نشانه رفتند و مهر تاییدی بر بی رحمی و خدانشناسی خود زدند. میخواهم به خودم یادآوری کنم که جگرگوشه‌ام عزیزتر از فرزند امام حسین(ع) نیست و حاضرم او را در راه دینم فدا کنم انشاالله. همان طور که مادر شهدا در جنگ ت...
9 آذر 1391

این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است. امام خمینی(ره)

سلام به عزیز دلم گاهی اوقات دلم میخواد بشینم کلی کتاب در مورد تربیت کودکان بخونم تا توی تربیت تو کوتاهی نکنم اما... امروز ششم محرم بود امسال زیاد نتونستم توی مراسم عزاداری سید و سالار شهیدان شرکت کنم از کارای خودم راضی نیستم. دوست داشتم با وجود تو بیشتر توی این مراسمات شرکت کنم تا روی تو موثر باشه اما شرمنده که نشد دعا کن این چند روز توفیق بیشتری نصیبم بشه انشاالله. میدونی تو انشاالله توی ماهی به دنیا میای که به گفته امام خمینی اسلام را زنده نگه داشته از این بابت خوشحالم. چیزای زیادی هست که میخوام بهت بگم اما وقتی میشینم جلوی کامپیوتر انگار هنگ میکنم. امیدوارم صحیح و سالم به دنیا بیای و باعث افتخار من و بابایی پیش اماممون بشی. ...
9 آذر 1391

خبر مهم

سلام به دخمل عزیزم چند روزیه برات مطلب جدیدی نذاشتم روزای تاسوعا و عاشورا که مشغول عزاداری بودیم بعدم که سرکار میرفتم و خسته میشدم زیاد حوصله نداشتم انشاالله که مامانی رو درک میکنی چون این روزا خیلی زود خسته میشم. خب بگذریم چند تا خبر برات دارم اول اینکه سه شنبه رفتم دکتر. دکترم دوباره سونوگرافی کرد چون نگران کم شدن آب دورت بود خوشحال شدم که دوباره میتونستم ببینمت. خدا رو شکر از همه چیت راضی بود فقط گفت مثل اینکه جفتت برای زودتر اومدن تو بیتابی میکنه! اما هنوز دو هفته دیگه باید صبر کنی تا انشاالله کامل بشی. راستش از یه نظر خوشحال شدم چون دکتر 13 دی برات وقت داده اما من دوست دارم تو اول دی ماه متولد بشی آخه سالروز تولد امام موسی کاظم(...
9 آذر 1391

دلتنگی مامان

سلام به تنها نی نی مامان و بابا امروز دقیقا  17 روزه که بابایی برا کارش رفته ماموریت از وقتی با هم ازدواج کردیم تا حالا این قدر از هم دور نشده بودیم انشاالله تا سه روز دیگه میاد دیروز که بهش زنگ زدم دلم خیلی گرفته بود وسط حرفام اشکام آروم سرازیر شد البته تابلو گریه نمیکردم اما احساس کردم بابایی فهمید چند بار ازم پرسید اتفاقی افتاده گفتم نه اما هی میگفت مثل همیشه نیستی! انگار فهمید خنده هام مصنوعیه بعدش خیلی ناراحت شدم که اونو تو شهر غربت نگران کردم. انشالله زودتر بیاد انگار صبر منم تموم شده حتما تو هم کلی دلت براش تنگ شده گلم. راستی یه خبر خوب بدم یکشنبه هفته دیگه احتمالا آخرین روزیه که میرم سر کار دکتر به خاطر احتمال زایمان ز...
9 آذر 1391
1